این برنامه ۱۰لغایت ۱۳ بهمن۱۳۹۷ توسط آقای امیر بهرامی اجرا شد.
سال گذشته مجموعه عواملی پیش اومد که
باعث شد اجرای این برنامه شکست بخوره. بازهم تمرین و تمرین تا امسال و تلاشی مجدد.
از شکست پارسال درسهایی گرفتم و آذوقه و تدارکات برای یک برنامه ۱۰ روزه با وسواس
زیاد تهیه شد. بر خلاف روش متداول بین کوهنوردان ایرانی (و البته گروهی) در چنین
صعودهایی، شیوهی اجرای کار بدون بارگذاری بود، صعود آلپی به معنای واقعی ... ؛
بنابراین باید تا حد ممکن از وزن کوله کم میشد اما با توجه به طولانی بودن برنامه
طبیعتا کوله خیلی سنگینتر از برنامه های نرمال میشد.
از اواخر دی ماه منتظر ۴ روز هوای خوب
متوالی بودم تا برنامه رو شروع کنم. باید در گام اول و طی این چهار روز تا خلنو
پیمایش میشد تا انگیزه و روحیهی لازم برای اجرای باقی خط الراس از بین نره.طبق
برنامه و با توجه به حجم بالای بارش برف در منطقه پیش بینیم این بود که ۳ روز تا
زیر قله برج برم و روز چهارم با صعود قله برج با توجه به بادگیر بودن اون بخش
بتونم از تیغه های ژاندارک حوالی ظهر که معمولا هوا آرومتر از بقیه اوقات روز هست
عبور کنم و یه جایی مابین خلنو و میشچال شب چهارم چادر بزنم.
در گام دوم دو روز زمان لازم بود تا
به گردنهی نرگس برسم. از قلهی نرگس شاخه فرعی خط الراس به سمت قلهی قبله و رستم چال و
یالهای فرود به روستای ناحیه قبلا شناسایی شده بود تا در شرایط اضطراری و یا در
صورت مواجه شدن با روزهای متوالی هوای خراب و طولانی شدن برنامه بیشتر از زمان پیش
بینی شده و اتمام آذوقه و سوخت بتونم با فرود به ناحیه به برنامه خاتمه بدم.
نهایتا گام سوم پیمایش خط الراس از قلهی نرگس تا گردنهی چورن و آزادکوه و فرود به
سمت کلاک از طریق یالهای زیر قلهی نارچو بود که قبلا وضعیت این یالها شناسایی شده
بود.
آذوقه بسته بندی شده و کلیه لوازم آماده
بود. در ایام مرخصی بودم و روز به روز و لحظه به لحظه وضعیت هوا رو چک میکردم تا
سر بزنگاه کوله رو ببندم و راه بیفتم. سه شنبه ۹بهمن نیمه شمالی کشور و ارتفاعات
البرز بارش بود. پیشبینی هواشناسی برای دو روز بعدش (۱۰ و ۱۱ بهمن) هوای صاف و
آفتابی بود و برای ۱۲ و ۱۳ بهمن صبح صاف و بعد الظهر نیمه ابری با وزش باد بود و ۱۴
بهمن بارش سنگین برف. وضعیت برای شروع و اجرای گام اول برنامه که از نظر من که
مهمترین بخش برنامه بود مناسب بنظر میرسید بنابراین ۱۰ بهمن صبح زود به سمت روستای
لالون حرکت کردم.
تنها نگرانیم وضعیت جاده فرعی لالون
بود و میترسیدم وضعیتش مناسب نباشه و زمان مفید رو در عبور جاده از دست بدم. بدلیل
بارش روز گذشته جاده فرعی فشم به سمت گرمابدردر بعضی قسمتها کمی یخبندون بود اما
فرعی به سمت لالون رو تیغ ننداخته بودن و مسیر با عبور سواری های محلی باز شده
بود. نمیخواستم با بستن زنجیر چرخ زمان از دست بدم بنابراین بدون توجه به دست
اندازها تا لالون بدون توقف و شل کردن تخت گاز رفتم چون اگه شل میکردم شل کردن
همانا و بکسواد کردن همانا!
حرکت از لالون شروع شد. کوچه سمت غرب
میدون روستا رو که ادامه بدید بعد از حدود ۵۰۰ متر سمت راست، دره و رودخونه منشعب
شده که دو طرف رودخونه که به شکل کانال درآوردنش قابل عبوده (یک سمتش تابستونها
ماشین رو هم هست)، اگر سمت شرق کانال رو ۱۰۰ متر به بالا ادامه بدید از طریق راه
پلههای یکی از ویلاها که در دامنه تپه ایجاد شده میشه به سمت بالا ارتفاع گرفت و
به سطح بالاتر از ویلاهای دامنه تپه رفت.
ادامه یال منتهی به بالای تپه میشه که
بعد از طی دو گردنه با افت ارتفاع نسبتا زیاد میرسه به ابتدای یال منتهی به گرده
شرقی سرکچال. از طریق دره لالون هم میشه تابستون به این نقطه رسید اما زمستونها
بهمن گیره و قابل عبور نیست و اتفاقا یک بهمن هم روزهای گذشته از همین دره تا پای
ویلاها رفته بود پایین و آثارش مشخص بود.
مسیر یال روی تپه منتهی به گردنه دوم
چون بادگیر نیست خیلی برف گیره و حجم برف تا گردنهی دوم برای یک نفر واقعا زیاد بود
و برخی قسمتها تا کمر توی برف غرق میشدم. عبور از این حجم برف به تنهایی و با کوله
سنگین ده روزه واقعا انرژی میگرفت. با همه این اوصاف طبق برنامه تا شب دوم پیش
رفتم اما وضعیت هوا مطابق با پیش بینی هواشناسی پیش نرفت.
روز اول هوا آروم و خوب بود اما از
ظهر روز دوم وضعیت عوض شد. با افزایش ابر و وزش باد بارش خفیف برف شرایط تغییر کرد
و بعد از ظهر که رسیدم ابتدای تیغه ها، دید افقی روی تیغهها خیلی کم بود که با
توجه به حجم بالای برف روی تیغه و وجود نقاب سرتاسری، با دید محدود ادامه کار به
صلاح نبود. ۲۰۰ متری به عقب برگشتم تا جای مناسبی برای برقراری چادر پیدا کنم.
صبح روز سوم وزش باد خیلی زیاد بود.
شروع حرکت رو به تاخیر انداختم تا با دراومدن آفتاب از شدت باد و سرما کم بشه.
حدود ساعت ۹ بود که حرکت کردم. تیغهها و نقابهاش با دقت عبور شد، واقعا روز گذشته
این نقابها با دید محدود قابل عبور نبود. حجم برف روی تیغهها نسبت به پارسال قابل
مقایسه نبود و شرایط رو برای عبور خیلی سخت میکرد و نسبت به سال گذشته وقت و دقت
خیلی زیادی برای عبور میطلبید.
ظهر بود و سرما و باد بیداد میکرد.
عبور سوزنیهای قبل از سرکچال با وجود باد شدید و کوله سنگین از راس تقریبا غیر ممکنه
و توی دو سه جا هم نیاز به فرود داره، عبور و تراورس سوزنیها از ریشه هم بدلیل حجم
بالای برف غیر ممکن و بسیار خطرناکه.
سوزنیها از میانه عبور شد. برای این برنامه
یه دوربین فیلمبرداری نیکون ورزشی خریده بودم تا بصورت اختصاصی لحظات عبور از تیغههای ژاندارک رو فیلمبرداری کنم، افسوس میان سوزنیها یه جایی که درگیری زیاد بود
بدون اینکه متوجه بشم کلیپس دوربین از سینهام جدا شده بود.
اواخر سوزنیها بود که دیدم دوربین
نیست!
باید برمیگشتم و تلاشم رو برای پیدا کردنش
میکردم وگرنه همیشه افسوسش رو میخوردم. تا اون نقطهای که حداکثر چالش بود و فکر
میکردم دوربین اونجا افتاده رو با اون وضعیت و با کوله برگشتم اما خبری نبود.
امیدی به پیدا کردن دوربین نبود و بیش از این هم با شرایط موجود صلاح نبود به
جستجو ادامه بدم بنابراین به سمت قلهی سرکچال یک حرکت کردم و این جستجو یکساعتی
وقتم رو گرفت.
ساعت حدود یک ظهر بود که رسیدم قلهی سرکچال یک. باد و شلاق برف بیداد میکرد. علمای نوظهور کوهنوردی تابلوی قله رو به
صلاحدید خودشون عوض کرده بودن، قله سرکچال یک شده بود سرکچال۳؛ هر کی هرکیه، حسین
قلیخانیه!
در هر صنف و گروه و دستهای توی این
مملکت هر کی شب خوابید و صبح بیدار شد هر چی شب از ذهنش گذشته بود رو بیدرنگ اجرا
میکنه.
وزش باد خیلی شدید تر از پیشبینی
هواشناسی بود که رسیدم به انتهای گردنهی ورزا و زیر یال منتهی به قلهی برج چادر زدم
و خوب مهارش کردم. سنگچین خوبی هم کنارم بود اما برف داخلش کاملا سفت و یخ زده بود
و خالی کردن اون حجم برف توان و انرژِی زیادی میگرفت که با توجه به کیفیت چادرم و
مقاومتش در برابر باد و طوفان ارزشش رو نداشت.
}
شدت باد هر لحظه بیشتر میشد. غذا و
مایعات به اندازهی کافی خوردم و تجدید قوا کردم و رفتم داخل کیسه خواب و به امید یک
هوای خوب برای فردا تا بتونم از تیغههای ژاندارک عبور کنم. شب،باد و سرما بیداد
میکرد،از شدت صدای باد شب خوب نخوابیدم و بیشتر اوقات بدن رو حمایل کرده بودم تا
چادر در برابر باد مقاومتش رو از دست نده.
روز چهارم ساعت ۹ صبح هم از راه رسید
اما از شدت باد کمتر که نشد افزایش ابر و بارش خفیف برف هم بهش اضافه شد. شرایط
برای عبور انفرادی از تیغههای ژاندارک مناسب نبود و فردا هم قرار بود بارش سنگین
برف باشه و روز بعد از بارش سنگین برف هم احتمالا شرایط برای عبور از قلهی برج و
تیغههای ژاندارک مناسب نبود بنابراین باید حداقل دو شب دیگه همونجا متوقف
میشدم و اینهمه توقف در گام اول برنامه انگیزه و روحیه و شرایط ذهنی برای ادامه
دادن برنامه رو از بین میبرد. در شرایط خیلی سخت چادر رو جمع کردم و به سمت
سرکچال یک برگشتم.
خطالراس سرکچال یک تا سرکچال ۳ و از
سرکچال ۳ تا جانپناه لجنی حجم برف نسبتا زیاد بود اما خوشبختانه سفت و یخ زده بود
و برفکوبی چندانی نداشت.به سرعت خودم رو به جانپناه رسوندم،حجم برف داخل درهها
زیاد بود و هنوز بهمنها نریخته بود و مسیر تابستونی خطر بهمن داشت بنابراین به
سمت قلهی لجنی رفتم و از طریق یال زمستونی و با برفکوبی سنگین نزدیک غروب بود که
خودم رو به سپیدستون و شمشک رسوندم.
پینوشت:
زمستون بی برف و یخ مثل اقیانوس بی آبه؛ ادعای
صعود زمستونی صرفا بر پایه زمستون تقویمی و بدون وجود برف و یخ مثل ادعای شنا کردن
و عبور از اقیانوس بدون آب هست.
برای مشاهدهی عکسها در ابعاد بزرگتر روی عکسها کلیک کنید
کل مسیر پیموده شده
كوچه غرب ميدان لالون
اولين دره و رودخانه منشعب در كوچه غرب ميدان لالون
به سمت يال منتهی به ابتدای گرده شرقی لالون
به سمت يال منتهی به گرده شرقی سركچال، كمی مانده تا بالای تپه واقع در ضلع شمالی روستای لالون
قلل جانستون و عسلک
روز اول، عبور از گردنه دوم و ابتدای يال منتهی به گرده شرقی سركچال
قلهی آبک
غروب روز اول
روز دوم، كلاهی از ابر بر سر دماوند در سرمای طلوع يك روز زمستانی
روز دوم، نمايی از آسمانكوه و كلاهی از ابر بر سر دماوند در سرمای طلوع يك روز زمستانی
آسمانكوه قله شاخص سمت راست تصوير و در انتظار نخستين صعود زمستان
ظهر روز دوم، ابتدای گرده شرقی سركچال
بهمن
بعدازظهر روز دوم، كمی قبل از آغاز تيغهها
بعدازظهر روز دوم، كمی قبل از آغاز تيغهها
بعدازظهر روز دوم، كمی قبل از آغاز تيغهها
صبح روز سوم، قبل از تيغهها
نقاب برفی
صبح روز سوم، ابتدای تيغهها و وضعيت و حجم برف و نقاب روی آن
صبح روز سوم، قله سركچال يك و سوزنيهای قبل از قله در منتهياليه تصوير
صبح روز سوم، تيغهها به سمت سركچال يك
صبح روز سوم، تيغهها به سمت سركچال يك
صبح روز سوم، تيغهها به سمت سركچال يك
صبح روز سوم، تيغهها به سمت سركچال يك
صبح روز سوم، بر روی تيغهها به سمت سركچال يك و نمايی از پشت سر
صبح روز سوم، تيغهها به سمت سركچال يك
ظهر روز سوم، گذر از سوزنيهای قبل از سركچال يك
بعدازظهر روز سوم، نمايی از سوزنيهای قبل از سركچال يك و دماوند
ظهر روز سوم
چند قدم مانده تا سركچال يك و نمايي گردنه ورزا و يال خالي از برف منتهي به قله برج
و خلنو در منتهیاليه وسط تصوير
بعدازظهر روز سوم؛ گردنهی ورزا، زير يال منتهی به قله برج و نمايی از قلل سركچال در پشت سر
صبح روز چهارم، گردنه ورزا و نمايی از دماوند
صبح روز چهارم؛ گردنه ورزا، زير يال منتهی به قله برج و نمايی از قلل سركچال در پشت سر
No comments:
Post a Comment