صعود
انفرادی دماوند- یال رینه (جنوبشرقی) و بازگشت از طریق
جنوبی به روش آلپی
این برنامه دوم تا پنجم اسفند۱۳۹۷ توسط آقای امیر بهرامی اجرا شد.
یال رینه از اون یالهای زیبا و بکری هست که فکر میکنم صعودهای زمستونی انگشت شماری به خودش دیده. هرچه جستجو کردم گزارشی از صعود زمستونی این یال پیدا نکردم. مهمترین مزیتی که این مسیرداره در دسترس بودن ابتدای کاره که در مجاورت پادگان متروکه اسرای عراقی رینه هست. ترتیب یالها حد فاصل یال جنوبی و یال شرقی از جنوب به شمال عبارتند از: یال جنوبی، یال ملاخوران (غرب جنوبشرقی)، یال رینه (جنوبشرقی)، یال ملار و نهایتا یال شرقی .
صبح حدود ساعت ۷ ماشینم رو مقابل جایگاه سوخت در
حال ساخت (قبل از پادگان و در ورودی رینه) پارک کردم و کفشهامو عوض کردم. جایگاه
دقیقا مقابل یال هست که ابتدای یال شیب خیلی تندی داره، باید حدود ۱۰۰ متر داخل
دره رفت و قبل از رسیدن به چشمه ( ای که الانه آبشخور دامداری مجاورش شده ) کم کم
ارتفاع گرفته و روی یال افتادم. کمی بالاتر یال پهن شده و از شیبش کم میشه و بصورت
پهنهای مشخص و در امتداد مشخص ادامه پیدا میکنه. با ارتفاع گرفتن در سمت راست
تیغههای کرنا و قلهی کرنا هم دیده خواهد شد.
.
تا ظهر وضعیت هوا خوب بود و فقط وزش باد خیلی
بیشتر از پیشبینی هواشناسی بود. ظهر به بعد وضعیت تغییر کرد و قله در ابر فرو رفت
و باعث شد که برنامهریزی من برای شبمانی تغییر کنه. با توجه به شرایط هوا مجبور
شدم خیلی زودتر از محل برنامهریزی شده در اواخر یال منتهی به «وزمینچال» و در
شرایط نامناسب و باد زیاد چادر بزنم. خوشبختانه صبح وضعیت هوا عالی و آروم بود و
تونستم قبل از حرکت خوب چادر رو برای شبمانی بعدی تمیز و مرتب کنم. بعد از وزمینچال به سمت یال منتهی الیه غرب رفتم که بهترین یال مناسب برای صعود در زمستان هست.
ابتدای یال بصورت پهنه ای هست که در ادامه تبدیل
به مسیر سنگی و در انتها گردهای میشه. در حال ادامه مسیر بودم که صدای هلیکوپتر
آمد و بعد از مدت کوتاهی هلیکوپتر از بالای سرم از سمت یال جنوبی به سمت شمالشرقی
رفت. دستی تکان دادم و به حرکت خودم ادامه دادم. بعد از مدتی دوباره از سمت
شمالشرقی برگشت به سمت یال جنوبی رفت، حدس میزدم در جستجوی گمشدهای هستند چون چند
بار دیگه هم رفت و برگشت !
هوا خیلی سرد و آروم بود و لکههای ابر اگر جلوی
خورشید رو نمیگرفت، تابش خورشید گرمای مطلوبی داشت. یه بطری نیم لیتری آب معدنی
بصورت سر و ته داخل جیب شلوارم بود تا گرم بمونه و یخ نزنه تا هر چند دقیقه کمی
ازش بنوشم. در حین ادامه مسیر بودم که یهو انگار به بطری فشار اومده باشه درش باز
شد و حجم آب رها شده رو در شلوارم حس کردم!
واویلا...!
در یک لحظه بطری رو از جیبم بیرون کشیدم و با سرعت از زانو به بالا با دست روی ران و پشت ران کشیدم تا حجم آب تخلیه شده در همون ناحیه بالای زانو تا کشاله ران جذب لباس بشه و به پایینتر نرسه. شلوار رویی گرتکس، شلوار میانی وینداستاپر و شلوار زیرین یک استرچ پلیاستر با قابلیت تبخیر بالا بود. چند لحظه مکث کرم، شرایط رو سنجیدم، وضعیت خودم عالی بود و هوا هم با وجود سرمای شدید آروم بود؛ وضعیت لباسهامو مرتب کردم و تمام بادخورهای لباسهام رو بستم و دستکش و کلاههام رو هم کامل پوشیدم تا تمام انرژی حاصل از سوخت و ساز و فعالیت بدن صرف گرم شدن پا و خشک شدن شلوارها بشه. نهایتا با توجه به شرایط موجود، و بررسی وضعیت خودم و لباسهام تصمیم گرفتم یکساعت دیگه ادامه بدم و مجددا برای ادامه مسیر وضعیت رو بسنجم و تصمیمگیری کنم. خوشبختانه و با توجه به تجربهای که از کارایی لباسهام و توان خودم داشتم خیلی زودتر از اونکه فکرش رو بکنم شلوارها بدون ایجاد مشکلی خشک شدن.
با توجه به تغییر زمانبندی برنامه که دیروز اتفاق افتاد برای رسیدن به قله زمان کافی نبود و پیشبینی هواشناسی آسمان ابری و کمی بارش در شب بود. بنابراین از ساعت ۴ تصمیم داشتم در اولین جای مناسب چادر بزنم. با توجه به سنگی بودن یال هر چه میرفتم جای مناسب پیدا نمیشد. ارتفاع حدود ۵۳۰۰ بود که یه دسته ده تایی کل و بز دیدم که در حال صعود بودن! ، عجیبه اینا اینجا چیکار میکنن. توی اون ارتفاع هیچ علف و بوتهای برای خوردن پیدا نمیشه، شاید اونها هم از خودشون همین سوالو میکردن که این آدما اینجا چیکار میکنن ...
در یک لحظه بطری رو از جیبم بیرون کشیدم و با سرعت از زانو به بالا با دست روی ران و پشت ران کشیدم تا حجم آب تخلیه شده در همون ناحیه بالای زانو تا کشاله ران جذب لباس بشه و به پایینتر نرسه. شلوار رویی گرتکس، شلوار میانی وینداستاپر و شلوار زیرین یک استرچ پلیاستر با قابلیت تبخیر بالا بود. چند لحظه مکث کرم، شرایط رو سنجیدم، وضعیت خودم عالی بود و هوا هم با وجود سرمای شدید آروم بود؛ وضعیت لباسهامو مرتب کردم و تمام بادخورهای لباسهام رو بستم و دستکش و کلاههام رو هم کامل پوشیدم تا تمام انرژی حاصل از سوخت و ساز و فعالیت بدن صرف گرم شدن پا و خشک شدن شلوارها بشه. نهایتا با توجه به شرایط موجود، و بررسی وضعیت خودم و لباسهام تصمیم گرفتم یکساعت دیگه ادامه بدم و مجددا برای ادامه مسیر وضعیت رو بسنجم و تصمیمگیری کنم. خوشبختانه و با توجه به تجربهای که از کارایی لباسهام و توان خودم داشتم خیلی زودتر از اونکه فکرش رو بکنم شلوارها بدون ایجاد مشکلی خشک شدن.
با توجه به تغییر زمانبندی برنامه که دیروز اتفاق افتاد برای رسیدن به قله زمان کافی نبود و پیشبینی هواشناسی آسمان ابری و کمی بارش در شب بود. بنابراین از ساعت ۴ تصمیم داشتم در اولین جای مناسب چادر بزنم. با توجه به سنگی بودن یال هر چه میرفتم جای مناسب پیدا نمیشد. ارتفاع حدود ۵۳۰۰ بود که یه دسته ده تایی کل و بز دیدم که در حال صعود بودن! ، عجیبه اینا اینجا چیکار میکنن. توی اون ارتفاع هیچ علف و بوتهای برای خوردن پیدا نمیشه، شاید اونها هم از خودشون همین سوالو میکردن که این آدما اینجا چیکار میکنن ...
شب اول بالاخره برای چادر زدن چند قدم از یال به سمت غرب
منحرف شدم، جای خیلی مناسبی نبود و شب سختی رو بدلیل شیبدار بودن زیر چادر
گذروندم. هوا خیلی آروم ولی فوق العاده سرد بود، حدود منفی۲۶ درجهی سانتیگراد. شب
مشغول برف آب کردن شدم. طبق عادت همیشگی داخل چادر مرتب و تمام لوازم بسته بندی
شده و داخل کوله بود. کیسه خواب هم باز نشده و روش لم داده بودم که یهو پایه
پلاستیکی زیر کپسول گاز اجاق شکست و جت بویل واژگون شد و چون دربش بسته بود حدود یک
سوم آب ریخت کف چادر! به سرعت با توجه به شیب چادر آب رو هدایت کردم به یه گودی در
کنار چادر و به چشم بهم زدنی هم یخ زد و مشکل برطرف شد!
شب دوم هم با تموم ماجراهاش گذشت. صبح با توجه به
هوای آروم و خوبی که بود چادر رو تمیز و مرتب کردم تا برای یک شب مانی احتمالی
بعدی آماده باشه. بعد از بستن کوله حدود ساعت۸:۴۵ به روی مسیر برگشتم و حرکت به سمت قله آغاز شد.
از این به بعد مسیر در برخی نقاط بصورت گرده بود. به نقطهای رسیدم که گردهای،
یالی که روش بودم رو قطع میکرد و نقطه تقاطع شیب نزدیک ۹۰ و درگیری خیلی زیادی
داشت و بصورت مستقیم ریسک درگیری خیلی بالا بود. بنابراین به سمت چپ (غرب) رفتم تا
از ابتدای گرده سوارش بشم، این حرکت هم ساده نبود اما بنظر میرسید ریسک کمتری
داشته باشه.
سوار گرده شدم و کمی که صعود کردم تازه درجه خودش
رو نشون داد!
با اون کوله و کفش درجه صعود بالا بود. در تنها
نقطه مناسب گرده و قبل از درگیری اصلی چند لحظه نشستم و تمرکز کردم و یکی از
باتومها رو جمع کردم و کلنگ جایگزینش کردم. با دقت و اعتماد به نفس بالا اون بخش ۲۰
متری رو صعود کردم. درجه بالا بود، سخت بود اما بعد از عبور خستگی کل برنامه از
تنم دراومد. از اون نقطه دیگه قله پیدا شد و با انرژی بالا به سمت قله رفتم و ساعت
حدود یک و ربع قله صعود شد.برای یک روز وسط هفته قله نسبتا شلوغ بود و نفر آخر به
سمت یال جنوبی و بارگاه سوم سرازیر شدم. حجم برف داخل برفچالهای جنوبی به قدری
نبود که خطر بهمن داشته باشه و حسابی سفت بود وبه راحتی از طریق برفچال جنوبي
رسیدم به هتل دماوند.
این هتل توالت داره، با وجود اینکه برف آلودگیها
و زباله های همیشگی محوطه هتل رو پوشونده بود اما دورتادور دیوار هتل و سرتاسر
مسير نردهكشی شده هدايت كوهنوردا به در ورودی و حتی دقیقا جلوی در ورودی هتل پر
بود از آثار ادرار و مدفوع انسانی. برام قابل هضم نیست!
جماعتی که خودشون رو
کوهنورد میدونن و زمستون میان یه همچین جایی، چطور حاضر نیستن چند قدم بردارن و به
توالت برسن؟! خدایا یا این جماعت رو آدم کن یا بر صبر و حوصله ما بیافزا... . داخل
که رفتیم وضعیت بدتر بود. کوهنوردهایی که با خودشون ظروف یکبار مصرف آورده بودن و
در بازگشت هم تمام زبالشون رو جا گذاشتن (دقیقا دو گروه با وضعیتی که شرح دادم)
لذت برنامه با دیدن این ناهنجاریا از بین رفت. شب
رو هتل موندم و صبح به سمت پایین حرکت کردم. برف مسیر کم بود و خطر بهمن نداشت و
از طریق مسیر تابستونی تا گوسفندسرا رفتم. اتاق محل اقامت کوهنوردان درش کاملا
باز بود!
این جماعت کوهنوردنما هنوز یاد نگرفتن که باید بعد از ترک پناهگاه در
پناهگاه کاملا بسته بشه وگرنه با بارش برف داخل مملو از برف خواهد شد؛ شایدم
مربیاشون بلد نبودن که یادشون بدن...، آخه
حکایت مربی شدن و درجه گرفتن مربیا هم از سال ۱۳۷۸ به بعد برای خودش حکایتیه!
در اتاقها رو بستم و چفتش رو انداختم و از طریق
مسیر زمستونی رفتم پایین و ساعت حدود نه و نیم صبح بود که رسیدم دوراهی گوسفندسرا و
یه ماشین عبوری از اهالی رینه لطف کردن و منو رسوندن پای ماشین.
پینوشت:
۱)
مسئولین
باشگاهها و گروهها، مسئولین انجمن کوهنوردان، فدراسیون و مربیان کوهنوردی در طی
این سالها حاصل و نتایج آموزشهای زیست محیطیشون رو بیان و ببینن و اینقدر مدعی
نباشن و اینقدر به خودشون و عملکردشون ننازن ...؛ کسی که زمستون میاد دماوند حتما
یکبار هم که شده از یکی از این بخشها آموزش دریافت کرده
بطریهای آبمعدنی و نوشابههای
گازدار همگی از جنس پلیپروپیلن هستن و درشون خوب آببندی شده هست اما باید توجه
داشت که برای صرفهجویی و ارزانتر تمام شدن تولید، معمولا بطریهای آبمعدنی
نازکتر و ظریفتر از بطریهای نوشابه گازدار ساخته میشه (بدلیل عدم وجود فشار گاز).
با وجود اینکه درشون محکم و کاملا آب بند هست تجربه نشون داد که با فشار اومدن به
دهانه احتمال دفرمه شدن دهانه بطری آب معدنی و باز شدن درب وجود داره، پس مراقب
باشید.
۲)بعد
از اتمام برنامه و برگشت به تهران بود که فهمیدم اون هلیکوپتر برای حمل یک
کوهنورد مصدوم در یال جنوبی اومده بوده اونجا
۳)از
کفی زیر قله تا قله هم با کوله صعود شد. کوله زمین گذاشتن و بی کوله رفتن و
برگشتن، چادر رو ول کردن به امون خدا و رفتن و برگشتن مال برنامه های گروهی هست.
در برنامه انفرادی نفر به هیج وجه نباید کوله و لوازمش رو جایی جا بذاره به امید
اینکه برمیگرده، حتی اگر مسیر خیلی کوتاهی باشه؛ در طول همون مسیر کوتاه ممکنه
حادثه ای اتفاق بیفته و در دسترس نبودن کوله و لوازم وضعیت رو بحرانی میکنه.
برای مشاهدهی عکسها در ابعاد بزرگتر روی عکسها کلیک کنید
کل مسیر پیموده شده |
نمايي از دماوند از ورودی جنوبي رينه
|
ابتدای پهنه يال رينه ، بعد از عبور شيب تند ابتدايی يال رينه
|
نمايی از قله گلزرد غربی و شرقی در منتهیاليه سمت راست تصوير
و سمت چپ خط الراس منتهی به قله از پلور هست
|
نمايی از قله پاشوره در مركز تصوير
نمایی از ورودی غربی رینه
خط الراس دوبرار حد فاصل گردنه سوزچال تا تخت علی
نمايی از خطالراس دوبرار، پاشوره در منتهیاليه تصوير
قله كرنا در مركز تصوير
قله كرنا در مركز تصوير
خطالراس دوبرار در منتهیالیه تصویر
آبشار یخی نوا
نمايی از خطالراس دوبرار، پاشوره در منتهی اليه تصوير
نمايی از دماوند
چند قدم مانده تا يال منتهی به وزمين چال و محل كمپ شب مانی اول
چند قدم مانده تا يال منتهی به وزمين چال و محل كمپ شب مانی اول
صبح روز دوم برنامه
نمايی از دماوند
بر روی يال منتهی به وزمين چال و محل كمپ شب مانی اول
نمايی از دماوند
بر روی يال منتهی به وزمين چال و محل كمپ شب مانی اول
برجهای گردهی شرقی در پشت سر
بر روی يال سنگی منتهی به گرده آخر يال رينه
گرده آخر يال رينه در منتهیاليه تصوير ديده ميشه
همون نقطهای كه در گزارش توضيح داده شد كه عبور مستقيمش ريسك بالايي داشت
و با كمي تراورس از ابتدای گرده سوارش شدم
برجهای گردهی شرقی
نمايی از ابتدای يال رينه و بخشی از مسير
پهنه ابتدايی يال رينه در مركز تصوير ديده ميشود
پهنه ابتدايی يال رينه در مركز تصوير ديده ميشود
محلِ چه كنم!؟
بعد از صعود ابتدای گرده آخر يال رينه كه وضعيتش در گزارش شرح داده شد
گذر از گرده آخر يال رينه و رويت قله |
گردهی شرقی دماوند
برجهای دماوند
محل تقاطع با گرده شرقی و يخار ، كمی مانده تا كفی زير قله
چهار كوهنورد اهل كاتالونيا در راه بازگشت از قله به سمت يال جنوبی.
ازشون پرسيدم اهل كجا هستيد؟
گفتن كاتالونيا
گفتم كاتالونيا كجاست؟
گفتن بارسلونا
گفتم آهان، اسپانيايی هستين؟
با تعصب خييييلي زياد گفتن نه ما اسپانيايي نيستيم و ما كاتالونيايي هستيم
ازشون پرسيدم اهل كجا هستيد؟
گفتن كاتالونيا
گفتم كاتالونيا كجاست؟
گفتن بارسلونا
گفتم آهان، اسپانيايی هستين؟
با تعصب خييييلي زياد گفتن نه ما اسپانيايي نيستيم و ما كاتالونيايي هستيم
جدايي طلبای خيييلی متعصبی بودن😅
نمايي از قله و تنوره كشيدن گازهاي گوگردی
فعاليت دماوند چند ساله كه زياد شده، حجم گازهای خروجی به شدت افزايش پيدا كرده
فعاليت دماوند چند ساله كه زياد شده، حجم گازهای خروجی به شدت افزايش پيدا كرده
دمای زمين در كوه دماوند افزايش پيداكرده به نحوی كه برف پايداری لازم رو نداره و خيلي زود آب ميشه
وهمين مساله (علاوه بر خشكسالیها) باعث محو شدن يخچالهای دماوند شده
موارد ذكر شدن نسبت به ٢٠ سال پيش كاملا مشهوده
موارد ذكر شدن نسبت به ٢٠ سال پيش كاملا مشهوده
کاسهی دماوند پشت یرم هست
بر روی برفچال جنوبی به سمت بارگاه سوم
No comments:
Post a Comment