Thursday, November 22, 2012

!مهدی عمیدی،در مون بلان ناپدید شد



قریب به یک ماه قبل «مهدی عمیدی» کوه نورد با سابقه ایرانی که قصد برنامه صعود خود به کوه مون بلان در مرز مشترک بین سویس و فرانسه را داشت در پناه گاه «تت روس» در ارتفاع ۳۲۰۰ متری توسط دو کوهنورد لهستانی دیده شد و این آخرین کسانی بوده اند که عضو تیم کلنی اورست، صعود کننده به چند قله بلند در منطقه هیمالیا را دیده اند.

بنابر گزارش سرزمین خورشید روز دوم نوامبر از طریق سفارت ایران در فرانسه پلیس این کشور از مفقود شدن کوه نورد مطلع شده است که به دلیل شرایط بد جوی تا ششم اکتبر امکان جست و جو مهیا نشده اما از روز هفتم تیم های جست و جو مسیر قله را باز بینی کرده اند.

بنابر این گزارش ماموران امداد از طریق زمین و هوا در منطقه «شامونیکس» مسیرهای احتمالی وی را مرور کرده که هیچ نشانه ای از این کوه نورد نیافته اند. این جست و جو در روز های بعد نیز با اعلام در رسانه های محلی و هم چنین تماس با اطلاعات کوهستان «وال دائوست» ایتالیا و «زرمات» سویس ادامه یافته است. اما با توجه به تغییر شرایط جوی و افزایش بارش برف تا ارتفاع یک متر در منطقه و هم چنین گذشت زمان احتمال زنده یافتن این کوهنورد ضعیف اعلام شد و بر به همین دلیل دادگاه «بوننوال» اطلاعات فردی و دی ان ای آقای عمیدی را در فهرست مفقود شده گان گذارده است که در صورت پیدا شدن موردی با مشخصات وی نیز انطباق داده شود. پلیس امداد منطقه در ارتفاع ۱۰۰۰ متری بخشی از لوازم وی را یافته بودند که با هماهنگی به برادر وی «حسن عمیدی» تحویل داده اند. بنابر این گزارش جست و جو برای یافتن این کوهنورد مشهدی در منطقه «مون بلان» به پایان رسید.

مهدی عمیدی که بود؟
وی کوهنورد مشهدی بود که آغاز کارش با گروه «پویا» بود. بیش از پانزده سال سابقه کوهنوردی را در کارنامه خود دارد. وی عضو تیم کوهنوردان خراسانی بود که به قله های «خانتان گری» و «پوبدا» در آسیای میانه صعود کرد.

بر روی قله نوشاخ در افغانستان به همراهی «عظیم قیچی ساز» مدتی کار کرد اما به طور مشخص وی تعداد زیادی قله های بالای هفت هزار متر را در منطقه های «تیان شان» و «پامیر» به صورت انفرادی صعود کرده است. وی قله اورست و لوتسه را در یک برنامه انفرادی بدون ماسک و اکسیژن صعود کرد. در کارنامه وی هم چنین صعود به قله های «دالو گیری» و «مانسلو» که بالای هشت هزار متر هستند می توان یافت.

«محمد تاجران» یکی از کوهنوردان ایرانی که اینک برای برنامه جهان گردی با دوچرخه در اروپا به سر می برد یکی از دوستان این کوه نورد مفقود شده است. وی در پاسخ به این پرسش که چرا در برنامه ای خطرناک یک کوه نورد انفرادی عمل کرده است گفت: «برنامه های حرفه ای و سنگین به طور اصولی اگر مداوم باشد، کوه نورد نمی تواند گروهی را مدام هم راه خود کند از سویی هزینه های سنگین و مشکلات دیگر وادار می کند که کوه نورد رو به برنامه های انفرادی بیاورد.»

آقای تاجران این رخداد و صعود های انفرادی را مختص کوه نوردان ایرانی ندانست و اشاره کرد «این قبیل سانحه ها دامن گیر بسیاری از کوه نوردان در جهان می شود.» محمد تاجران دوچرخه سوار جهان گرد هم چنین با اشاره به این که چند روز پیش از مفقود شدن وی با او در تماس بوده گفت: «مهدی عمیدی مایه افتخار بود و می شد از او به عنوان یکی از بهترین های یاد کرد.»

لازم به اشاره است با توجه به این که پیشتر امکان مناسبی برای صعود قله های بلند فراهم نبود کمتر خبرهای سقوط یا مفقودی کوه نوردان ایرانی را می شنیدیم اما با توجه به افزایش امکان صعود و برگزاری برنامه های گروهی و انفرادی صعود های بلند میزان این حوادث افزایش یافته است.

گفت و گوی اردوان روزبه و محمد تاجران دوچرخه سوار و کوه نورد ایرانی .
خبرها اعلام کردند که مهدی عمیدی یکی از کوه‌نوردان بنام ایرانی در منطقه‌ا‌ی از مون بلان در فرانسه مفقود شده بود اما امروز پلیس فرانسه اعلام کرده که جست‌وجو را متوقف کرده است. محمد به عنوان یک کوه‌نوردی که مهدی را می‌شناختی خواهش می‌کنم سابقه کار مهدی عمیدی را توضیح دهید.
من کوه‌نوردی را از سال ۸۰ شروع کردم و از همان سال با مهدی آشنا شدم اما سابقه مهدی خیلی بیش‌تر بود و با گروه پویای مشهد کار می‌کرد. در یک تیم کلنی با هم کار می‌کردیم و از زمانی که صعود به خراسان انجام شد او کار حرفه‌ای‌ خود را جدی شروع و روی قله‌های نوشاخ در افغانستان با «عظیم قیچی‌ساز» کار کرد و به صورت انفرادی به قله‌های سنگین صعود کرد. تقریبن تمام قله‌های پامیر و منطقه تیان‌شان را کار کرده بود. به این دلیل نشان «پلنگ برفی» را به وی دادند که به قله‌هایی با ارتفاع بالای هفت هزار آن منطقه صعود کرده بود. اورست و لودسر را در یک برنامه سنگین و بدون اکسیژن صعود کرده بود.ماه گذشته به اروپا آمده بود که به منطقه آلپ و منطقه مون بلان برود که گویا حادثه دیده و هیچ خبری از او نیست.

حتا نمی‌شود در مورد کوه‌نوردان گفت که کشته شده‌اند یا زنده هستند. پیش از مهدی  چند نفر نیز در برنامه صعود مفقود شده‌اند. می‌توانید چند نفر را نام ببرید.
عباس جعفری. اما تا آن‌جایی که به یاد دارم  حادثه دیدن بقیه مشخص بوده است.

شما هم یک کوه‌نوردید و هم یک دوچرخه‌سوار که به تنهایی سفر می‌کنید. توضیح دهید که مخاطرات یک کوه‌نورد و کسی که اهل سفر است چیست؟
انتقاد خیلی‌ها به کسی که تنها سفر و یا صعود می‌کند این است که چرا به تنهایی این کار را انجام می‌دهد. کسی که کار حرفه‌ای می‌کند نمیتواند برای هر برنامه یکی را دنبال خود ببرد. این آدم با توجه به سابقه و تجربه‌اش دامنه ریسک بالاتری هم دارد و به خطرات بیش‌تری دست می‌زند که ممکن است یک جایی دامن‌گیرش شود.

من به تنهایی در داخل جنگل چادر می‌زنم و چون تنها هستم کسی از من خبر ندارد و هر اتفاقی بیافتد، ممکن است مدت‌ها طول بکشد تا دیگران توجه شوند. اما چاره‌ای نیست، نمی‌شود هر شب موقعیت و مکانت را با جی پی اس به دیگران اعلام کنی.

آیا دامن‌گیر شدن این اتفاقات تنها برای کوه‌نوردان ایرانی است یا بین کوه‌نوردان دیگر نیز وجود دارد؟
این اتفاق همه جای دنیا وجود دارد و کوه‌نوردی به خصوص در کوه‌های بلند و مرتفع بسیار پر خطر است. اگر این خبر را در ایران زیاد می‌شنویم به این دلیل است که سال‌های سال در کشورمان امکان صعود‌های بالای هشت هزار وجود نداشت و صعودها فقط از طریق فدراسیون و به صورت خیلی محدود صورت می‌گرفت اما الان تعداد افرادی که درگیر این کار هستند زیاد است و به طبع آن حادثه‌ها نیز گسترده‌تر می‌شود.

از سابقه رابطه خود با مهدی عمیدی بگویید.
سابقه دوستی من و مهدی به سال ۸۰ برمی‌گردد. ما یک تیم هستیم و با توجه به این‌که بچه‌های تیم درگیر کارهای شخصی و زندگی خود بودند، اما برای من مهدی در تمام جمع خاص بود. او همان‌طور که عشقش بود زندگی می‌کرد و تنها کسی بود که به او پز می‌دادم و به وی افتخار می‌کردم. او آژانس مسافرتی را افتتاح کرد اما ذره‌ای خود را درگیر نکر‌د و هیچ ریسمانی به دست و پای خود نبست تا آزادانه سفر کند و به کوه برود و به عشقش برسد. این فاکتور او برایم ارزش‌مند بود و او را خیلی دوست داشتم.

با توجه به این‌که در سفر بودیم، خیلی کم یک‌دیگر را می‌دیدیم اما تقریبن هم‌زمان به اروپا آمدیم و قرار بود به قله برود. وقتی من به شرق اروپا می‌آمدم و به وین نزدیک می‌شدم قرار بود این اطراف هم‌دیگر را ببینیم. آخرین بار که با او صحبت کردم می‌خواست سوار قطار شود و به فرانسه برود و گفت: «۱۵۰ یورو پول بلیط قطارم شده است اما چاره‌ای نیست و باید حال کنم.» بعد از آن دیگر هیچ خبری از او دریافت نکردم.