Tuesday, February 2, 2021

اصطلاحات کوهنوردی


(Mountain)کوه

 

زمینی که نسبت به پیرامون خود به طور مشخصی برجسته‌تر بوده و دارای دامنه‌های شیب‌داری است.


ارتفاع دقیقی برای آن تعریف نشده است ولی معمولاً زمین‌هایی که حدود ۶۰۰ متر از اطراف خود بلندتر باشند را به عنوان کوه می‌شناسند. کوه‌ها به سه شکل به وجود می‌آیند:

  • بر اثر چین خوردگی سطح زمین
  • بر اثر فرسایش
  • بر اثر فعالیت‌های آتشفشانی

کوه‌ها ۵۲٪ آسیا، ۳۶٪ آمریکای شمالی، ۲۵٪ اروپا، ۲۲٪ آمریکای جنوبی، ۱۷٪ استرالیا و ۳٪ آفریقا را پوشانده‌اند و روی هم رفته ۲۴٪ خشکی‌های زمین را شامل می‌شوند.

اما از هر ۱۰ نفر یک نفر در کوه‌ها زندگی می‌کند. همهٔ رودخانه‌های مهم جهان از کوه‌ها سرچشمه می‌گیرند و بیش از نیمی از آبی که انسان‌ها نیاز دارند از کوه‌ها به دست می‌آید.

به سرزمینی که کوه فراوان داشته باشد کوهستان یا کوهساران گفته می‌شود.

به زنجیره‌ای از کوه‌های به‌ هم‌ پیوسته، رشته‌کوه گفته می‌شود.

کوهنوردی: به بالا و پایین رفتن به صورت پیاده از ارتفاعات طبیعی کوهنوردی گفته می‌شود.

تپه یا hill: به بلندی‌های با ارتفاع کمتر از ۶۰۰ متر تپه گفته می‌شود.

قله یا چکاد (Summit , Peak , Top): بلندترین نقطه هر کوه را قله می‌نامند.

ممکن است در بالای برخی از کوه‌ها دو یا چند قله هم ارتفاع وجود داشته باشد.

در کوه‌هایی که در رأس آن دو یا چند قله هم ارتفاع وجود دارد، قله بلندتر را قله اصلی و قله‌های کوتاه‌تر را قله‌های فرعی می‌نامند.

بلندترین قله ایران قله کوه دماوند است.

بعد از قله دماوند قله‌های علم کوه و سبلان به ترتیب دومین و سومین قلل بلند ایران هستند.

بلندترین قله کره زمین، قله کوه اورست است.

شکل‌های یک قله: شکل‌های یک چکاد می‌تواند به یکی از سه حالت زیر باشد:

منفردمانند دماوند در البرز مرکزی یا فوجییاما در ژاپن

دم ماهی: دو قله تقریبا هم ارتفاع در نزدیکی یکدیگر مانند دوخواهران در البرز مرکزی یا کوه ماچاپوچار در پاکستان

چندگانه: چند قله در نزدیکی یکدیگر مانند هفتخوانی در البرز یا گراندژوراس در فرانسه

رشته کوه: به زنجیره‌ای از کوه‌های به هم پیوسته رشته کوه گفته می‌شود.

یال کوه: به محل برخورد در دامنه‌های شیب‌دار در بالاترین نقطه تماس (شیب محدب و برآمده بین ۲ دره) یال گفته می‌شود.

خط الرأس (Divide): به خط اصلی و بلندترین یال بین دو قله که محل تقسیم آب باران باشد، خط الرأس گفته می‌شود.

واژه فارسی معادل آن آب پخشان است. خط الرأس اصلی محل تقسیم دو حوزه آب‌ریز جداگانه است.

در حالی که خط الرأس فرعی با این که محل تقسیم آب است، اما آب‌های سرازیر شده از هر دو قسمت آن به یک حوضه آب ریز ریخته می‌شوند.

گردنه کوه: پایین‌ترین نقطه تماس بین دو کوه را گردنه می‌نامند.

گردنه ممکن است محل عبور خودرو باشد، مانند گردنه‌های جاده هراز. یا محل عبور راه‌های قدیمی باشد، مانند گردنه دلیج پلدختر و یا مکانی باشد که فقط راه‌پیمایان از آن استفاده می‌کنند، مانند گردنه‌های مسیر اشترانکوه لرستان.

دره کوه: محل برخورد دو دامنه شیب‌دار را در پایین‌ترین نقطه تماس دره می‌نامند. دره معمولا محل عبور آب به صورت فصلی یا دائمی است.

کوهنوردانی که قصد شب‌مانی در زمستان دارند با توجه به در نظر گرفتن خطراتی مانند بهمن و سیل و ریزش سنگ و جانوران وحشی می‌توانند در این محل از آسیب سرمای زمستان در امان باشند.

خط القعر: به ژرف‌ترین و عمیق‌ترین نقاط بستر رودخانه یا دره خط القعر گفته می‌شود.

صخره: به سنگ‌های یکپارچه و بزرگ که صعود با یک طناب ۴۰ متری ممکن باشد صخره گفته می‌شود.

راه پاکوب: به مسیری که در اثر رفت و آمد کوهپیمایان و کوهنوردان ایجاد می‌شود پاکوب گفته می‌شود.

راه مالرو: به مسیرهای جهت رفت و آمد حیوانات اهلی مالرو گفته می‌شود.

جان پناه: مکانی به اندازه یک اتاق کوچک و بعضا متوسط در ارتفاعات کوهستانی بنا شده و بعضی از کوهپیمایان و کوهنوردان از آن جهت استراحت موقت و ضروری استفاده می‌کنند و دارای هیچگونه امکاناتی نیست.

پناهگاه: مکانی که دارای بنای ساختمانی متوسط تا بزرگ است و در کوهپایه‌ها و ارتفاعات متوسط بنا شده است که کوهپیمایان و کوهنوردان از آن به عنوان محل استراحت استفاده می‌کنند.

قرارگاه: به پناهگاه مجهز به خدمه و امکانات اولیه، آب، برق و… قرارگاه گفته می‌شود.

زیگزاگ و حرکت زیگزاگی: در شیب‌ها در جهت بالا و پایین به سمت چپ و راست حرکت می‌کنیم تا شیب کم شود به این شیوه پیمایش زیگزاگ گفته می‌شود.

تراورس: معنای تحت الفظی آن میان‌بر است اما تراورس یک کوه بدین مفهوم است که قله را از یک سمت صعود کرده و از سمت دیگر فرود آییم‌.

غالبا تراورس یک قله را برجسته‌ترین اقدام روی یک کوه می‌دانند که از آن رضایت خاطری عمیق به انجام دهندگان آن دست می‌دهد.

در صورتی که در زمان صعود یک کوه برای عبور از موانع به سمت راست یا چپ تغییر جهت دهیم (عبور عرضی در کوه) آنرا تراورس مسیر صعود گویند.

هنگام تراورس می‌توان از بغل پا استفاده کرد البته باید توجه داشت این نوع حرکت فشار زیادی به پا خصوص عضلات آورده و برای مدت زیادی نمی‌توان از آن استفاده کرد.

شن اسکی: مسیری که در کوه دارای شن و سنگ‌های کوچک است و در هنگام فرود می‌توان روی آن سر خورد و پایین آمد. به این شیوه حرکت شن اسکی گفته می‌شود.

نقاب: توده‌ای از برف که به وسیله باد بر بالای کوه به صورت آویزان فشرده می‌شود و هرآن احتمال شکسته شدن و فرو ریختن آن می‌رود (در سنگ‌نوردی به بالاترین نقطه شیب معکوس) نقاب گفته می‌شود.

بیواک: به بیرون ماندن شبانه. در اصطلاحات تجهیزات لوازم کوهنوردی کیسه‌ای که هنگام شب‌مانی بر روی کیسه خواب جهت حفظ دما کشیده می‌شود، بیواک گفته می‌شود.

بهمن: به توده عظیم برف که در اثر فرو ریختن نقاب برفی یا ذوب شدن یا صدا در کوه به‌وجود می‌آید بهمن گفته می‌شود.

ارتفاع زدگی: رقیق بودن هوا و کم رسیدن اکسیژن در ارتفاعات منجر به بیماری‌هایی می‌شود به این تغییر حالت ارتفاع‌زدگی گفته می‌شود.

برف کوری: از جمله مشکلاتی که به دلیل عدم استفاده از عینک دودی مناسب در کوه ایجاد می‌شود برف کوری است.

سفیدی برف و بازتاب شدید نور خورشید باعث می‌شود بینایی کوهنرود بدون عینک دودی مناسب کاهش یابد.

آتشفشان: کوهی معمولا مخروطی شکل که در اثر روی هم انباشته شدن مواد گداخته‌ای که از روزنه‌ای به نام دهانه آتشفشان خارج گردیده است، پدید آمده باشد. کوه دماوند یک آتشفشان خاموش است. آتشفشان خاموش فعالیتی ندارد.

باتولیت: باتولیت توده‌ای است از سنگ‌های آذرین درونی به شکل گنبد یا مخروط. وسعت این توده‌ها بسیار زیاد است، به طوریکه می‌تواند وسعتی حدود١٠٠ کیلومتر مربع و ژرفایی بین١٠ تا٣٠ کیلومتر را دربرگیرد.

سنگ‌های رسوبی و دگرگون بخش بالایی باتولیت‌ها را می‌پوشانند و در نتیجه فرسایش، باتولیت در سطح زمین آشکار می‌شود. کوهستان الوند یک باتولیت است.

کارگاه: محلی که با بستن طناب و وسایل فنی به آن و خودمان می‌توانیم با اتکا به آن صعود یا فرود خود را ادامه دهیم.

هم هوایی: به‌سر بردن موقت در ارتفاع بالا برای تطبیق دادن و آماده کردن بدن با ارتفاع زیاد جهت صعود یا صعودهای بعدی.

فرود abseil: پایین آمدن از شیب‌های تند با طناب.

صعود ascent: بالاروی تا قله یک کوه، بالا رفتن از یک دیواره و مانند آن.

صعود همزمان alpine fashion: حرکت همزمان دو کوهنورد در شیب‌های نسبتا ساده مثلا در برف نوردی.

صعود پی در پی chain climbing: صعود چند قله به دنبال یکدیگر و بدون وقفه (روی یک خط الراس یا جدا از هم) که در سال‌های اخیر مورد توجه بسیار قرار گرفته است.

روش سبک بار alpine style: صعود به قله‌های بلند با یک حمله، یعنی با یک حرکت ممتد از پای کار و بدون برگشت به پایین برای تجدید قوا و وسایل، و بدون کارگذاری طناب یا بارگاه ثابت.

معمولا کوهنورد در این روش با یک کوله کوچک و سبک اقدام به صعود می‌کند. به آن روش آلپی هم گفته‌اند.

روش محاصره‌ای siege style روش صعود یک قله یا دیواره با رفت و برگشت‌های متعدد روی مسیر و کار گذاشتن طناب ثابت و چادر در فواصل مختلف.

شناسایی reconnaissance: برنامه کوهنوردی یا منطقه گردی با هدف بررسی امکان صعود یا مسیریابی.

بارگاه، چادرگاه camp: محل اقامت و قرار دادن وسایل در یک برنامه کوهنوردی بزرگ.

پایگاه base camp: نخستین بارگاه که در پایین کوه برقرار می‌شود و معمولا بزرگترین بارگاه و محل تدارکات‌رسانی برای بارگاه یا چادرهای بالاتر است.

شب زده be knighted: گروه یا فردی که ضمن صعود یا بازگشت به شب برخورد می‌کند و مجبور به شب‌مانی می‌شوند، در مقابل آن شب‌مانی با برنامه است.

میسر یابی route finding: فن پیدا کردن راه صعود در کوه یا روی صخره‌هاست و از اساسی‌ترین فنون کوهنوردی به‌شمار می‌رود.

مسیر نما topo (مخفف topographic picture): عکس کوه یا صخره که روی آن مسیرها مشخص شده‌اند.

مسیر سنگی rock climb: مسیری بر یک صخره که صعود آن نیاز به طناب و کاربرد مهارت‌های ویژه دارد.

مانع سنگی barre rocheuse: صخره یا توده سنگی پرشیب که معمولا ضمن پیش راهپیمایی با آنها برخورد می‌شود و دستیابی به بخش‌های بالایی کوهستان را دشوار می‌سازد.

سنگ پیمایی scrambling: با دست و پا بالا رفتن، صعود صخره‌های شکسته و ساده که معمولا در آن نیاز به استفاده از طناب نیست.

شتر سواری: روش صعودی که در آن فرد پاهای خود را در دو سوی گرده یا یال بارک گذاشته و با کمک ران‌ها و دست‌ها به جلو می‌رود.

سنگ کوتاه (Rock): سنگ‌های بزرگ و یکپارچه؛ تخته سنگ‌هایی که دارای شیب تند بوده و کمتر از یک طول طناب ارتفاع دارند.

کلاهک overhang: سطح سنگ یا یخی خیلی وسیع با شیب بیش از ۹۰ درجه (شیب منفی).

طاق، سقف roof: چنانچه کلاهک کاملا با زمین موازی و بصورت ۱۸۰ درجه باشد کلاهک کامل یا سقف خوانده می‌شود و حالتی شبیه به سقف یک اطاق دارد.

طاقچه ledge: محل تخت روی دیواره، جایی که می‌توان روی آن ایستاد.

بزرو gangway: طاقچه شیب‌دار در عرض یک سطح سنگی. اگر شیب آن به سمت بیرون باشد یا دیواره بالای آن شیب منفی داشته باشد رد کردن آن بسار دشوار است. بزروها را می‌توان با قرار دادن یک دست و یک پا روی آن و خزیدن به بالا صعود کرد.

گیره hold: برجستگی و فرورفتگی‌های سنگ که با گرفتن آنها یا پا گذاشتن روی آنها از سنگ بالا می‌روند.

لبه: گیره بلند و باریک شکاف، شکاف‌ها بسته به اندازه‌، دارای نام‌های مختلفی هستند. که به ترتیب اندازه‌: انگشتی، دستی، مشتی، بدنی، تنوره هستند.

معبر، دهلیز و تنوره: مجرا و بریدگی‌های روی دیواره‌ها هستند.

تنوره chimney: بریدگی در یک صخره که پهن‌تر از شکاف و بارکتر از دهلیز است، یک انسان درون آن جا شود.

پاگستری bridging: باز کردن پاها و دست‌ها و فشار دادن آنها به دیواره دو سوی تنوره یا دو سطحی‌ها برای بالا رفتن.

منقار سنگی، برج سنگی، سوزنی یا شاخک: سنگی که به صورت برجسته از صخره بیرون زده باشد و با دیواره موازی باشد منقار سنگی نامیده می‌شود.

اگر این سنگ برجسته اندازه بزرگی داشته باشد سوزنی یا شاخک و اگر اندازه آن خیلی بزرگ باشد مثلا حدود ۵۰ متر برج سنگی ( pinnacle) ستون سنگی که در بخش‌های بالایی باریک می‌شود، نامیده می‌شود.

دماغه nose: لبه برآمده و کم و بیش عمود سنگ شبیه جرز دیوار. ممکن است فقط چند متر و یا صدها متر ارتفاع داشته باشد (مانند دماغه ال کاپیتان) سنگ-گوه‌ای که از تنوره بیرون زده و حالتی شبیه به یک لوله توپ پیدا کرده است.

باد پناه leeward: سمتی از یال یا کوه که در مقابل وزش باد نیست.

واریزه scree: توده سست سنگ و شن در دامنه کوه یا درون دهلیزها؛ که به آنها شن اسکی هم می‌گویند.

این شیب‌ها دارای منبع شنی نرم بوده و پا درون آن فرو می‌رود.

معمولا پایین آمدن از این شیب‌ها ساده است ولی بالا رفتن از آنها بسیار خسته کننده و باید تا حد امکان از صعود در این اجتناب نمایید چرا که با صرف انرژی زیاد مسافت کمی را خواهید پیمود.

در این جور مکان‌ها باید جایی را انتخاب کرد تا شخص به عقب لیز نخورد، هنگام پایین آمدن از این نوع سطوح باید گام‌ها سریع و بدون مکث باشد، به صورتی که ابتدا پاشنه وارد شن شود.

تختگاه plateau: قسمت صاف روی دامنه یا کمرکش کوه را گویند.

چاک rift: دالان با دیواره‌های موازی و مستقیم را چاک می‌گویند.

سنگ چین، منار cairn: توده سنگ که برای مشخص کردن راه یا قله روی هم چیده شده‌اند به عنوان سنگ چین شناخته می‌شوند.

گدار: کم عمق‌ترین جای رود محل مناسب برای عبور از آب (با کفش و زاویه ۴۵ درجه) استفاده از طناب در صورت جریان تند.

تنداب rapid: بخشی از رودخانه که دارای شیب تند و ناگهانی است. رودخانه‌های زیرزمینی (در غارها) نیز ممکن است دارای تندآب باشند.

کارگاه، نقطه حمایت belay point: محلی که نفر حمایت کننده از آنجا شخص صعود کننده را حمایت می‌کند.

فرود آزاد free abseil: فرود از بالای یک کلاهک به صورتی که بدن در فضا معلق می‌شود را فرود آزاد می‌گویند.

آمفی تئاتر amphitheatre: اصطلاحی که در بریتانیا به‌کار می‌رود و به چال کوچکی اطلاق می‌شود که گرداگرد آن می‌توان سنگنوردی کرد.

گُرده (Arête – Flank): یال‌هایی که شیب آنها زیاد بوده و بیشتر از مناطق سنگی و صخره‌ای تشکیل شده باشند، گُرده نامیده می‌شود.

یخ (Ice): شکل جامد آب با تراکم تقریبی ۰٫۹ گرم در هر سانتی متر مکعب به گونه‌ای که روی آب شناور می‌ماند.

یخ همچنین به شکل بلورهای کوچک مانند برف ( Snow)، تگرگ (Hall) و یخ‌بندان (Frost) به وجود می‌آید.

برف (Snow): بخار آب موجود در درجه‌های زیر صفر به شکل بلورهای یخ با ساختاری ظریف و پر مانند تشکیل می‌شوند به نام برف.

برف ممکن است به شکل بلورهای منفرد یا به صورت تکه‌های بزرگ که از طریق اختلاط تعداد زیادی بلور ایجاد شده بارش کند.

نقاب (Cornice): توده‌ای برفی که بر اثر وزش باد از بالای خط الراس یا یال جلوتر آمده باشد.

پل برفی (Snow Bridge): پل یا قوسی از برف و یخ معمولا در سطح یخچال تشکیل می‌شود. خطرناک بودن بعضی از آنها ممکن است به اندازه یک تله برفی باشد.

برف گیجه (White – out): حالتی از گیجی که به علت ریزش شدید یا پوشش کامل برف همراه با طوفان به انسان دست می‌دهد و انسان نمی‌تواند جهت را به درستی تشخیص دهد.

برف چال / پهنه برف (Snow field): چاله‌های کم عمق در نواحی کوهستانی و سرزمین‌های پرفراز که برف در آن انباشته شده و دارای سطحی تقریبا هموار هستند.

یخرفت (Moraine): خرده سنگ و مواد دیگری که بر اثر عمل یخچال‌های طبیعی بر جای می‌مانند را یخرفت گویند.

یخرفت به گونه‌های کناری – میانی – زمینی و پایانه‌ای (پیشانی) تقسیم می‌شود.

یخچال (Glacier): رودخانه‌ای از توده یخ (گاهی به ضخامت ۳۰۰ متر) که از برف انباشته می‌شود.

در سطح شیب‌دار بالای کوه‌ها یا گودال‌ها به وجود می‌آید. وزن برف باعث می‌شود تراکم این توده زیاد شود و به سوی دره‌های پایین‌تر به آرامی حرکت کند.

سرعت آن از چند سانتی متر تا چند متر در روز متغیر است. حرکت یخچال بر روی زمین‌های ناصاف باعث به وجود آمدن شکاف‌های عمیق یا عوارضی چون یخشار و برج یخی روی سطح یخچال می‌شود.

شکاف یخچالی (Crevasse): شکافی عمیق در سطح یخچال که به سبب فشار داخلی یخچال به جلو پیشروی می‌کند.

شکاف یخچالی یکی از خطرناک‌ترین خطرات در کوهنوردی است. بعضی از آنها به وسیله پل برفی یا تله برفی پنهان می‌شوند.

یخ چاک (Bergschrund): فضایی گشاده بین دیواره سنگی و یخچال. این فضای گشاده وقتی به وجود می‌آید که یخ و برف موجود در یک سیرک یخچالی به طرف جلو به حرکت در آمده و مواد آن از دیواره سیرک جدا می‌گردد.

این فضاها برای حرکت کوه نوردان اشکال ایجاد می‌کند. پای دیواره علم کوه و یخچال اسپیلت نمونه‌های یخ چاک در ایران است.

تله برفی (Snow Trap): برفی ناپایدار و کم ضخامت که روی شکاف‌های برفی را پوشانده و در صورت گام نهادن بر روی آن می‌شکند.

 

 

No comments:

Post a Comment